جـــــــ ـــــــاده ی بی انتها...

کلمات من بی عرضه‌اند عاری از درک اینکه من چقدر به تو نیاز دارم...

جـــــــ ـــــــاده ی بی انتها...

کلمات من بی عرضه‌اند عاری از درک اینکه من چقدر به تو نیاز دارم...

جاده ی بی انتها!


جاده
نشانه ی رفتن
و من
مسافری
که جاده ها را
برای رسیدن به تو
طی می کنم...


ali-mahsa

دوست داشتن‌ات با من چه می‌کند!


خدایا دستاش رو می خوام
اغوشش رو می خوام
می خوام محکم بغلم کنه
می خوام باور کنم
که هست

که هست
که هست
می خوام عطر تنش رو با همه وجودم احساس کنم
می خوام چشماش تو دو قدمی چشمام باشه
می خوام با دستای قوی و محکمش بازوهای
من و بگیره و تکونم بده و بگه:
بس کن بچه شدی؟؟!
چرا این جوری می کنی

من که هستم!!!
تا اخر دنیا...

می فهمی خدا؟
من اینا رو می خوام!!


از تبار بهاری، چگونه بی تو بمانم...


بهترین برای منی ..

میدانی همه جاده های خیالم
به رویش صبح نگاه تو ختم می شود ؟
من با تو سخن می گویم..
رساتر از همیشه
و تو حرفهایم را می شنوی
روشن تر از هر روز...
بگذار از عشق سخن نگویم
بگذار وسعتش را در حصار کلمات محدود نکنم
چرا که من عشق را با کلام در نیافتم...
برای من عشق نه کلام است..نه صوت و صدا
چیزی است وسیع تر از همه اینها
وسیع است و با نجابت
مانند دلت...
با شکوه است و پر رمز و راز
همانند چشمانت..
عمیق است و پر از صداقت
همانند اندیشه هایت....
بگذار دریا بداند رقیبی دارد به زلالی قلبت
و به
ژرفناکی نگاهت...
و گفتی که معنای عشق در انتظار است و
در فاصله ها..

و من تمام این فاصله ها را با صبر و انتظار
به تماشا نشسته ام!
چه رازیست در این فاصله نمی دانم
که هر چه میگذرد مرا شیداتر می کند!
و من..شیدا می مانم
بگذار از عشق سخن نگویم
بگذار وسعتش را در حصار کلمات محدود نکنم...
دوستت دارم ...



ali-mahsa