جـــــــ ـــــــاده ی بی انتها...

کلمات من بی عرضه‌اند عاری از درک اینکه من چقدر به تو نیاز دارم...

جـــــــ ـــــــاده ی بی انتها...

کلمات من بی عرضه‌اند عاری از درک اینکه من چقدر به تو نیاز دارم...

قصه ی شیرین نگاهت


برای یافتن آرامش
جایی را جز دستانت بلد نیستم
اگر پذیرای منی
جاده را روشن کن
تا زود تر برسم!

به همین سادگی...



وقتی می ترسی که چیزی داشته باشی..
عشقی..ثروتی..
نداشتن..چیزی نبودن..تنها بودن که ترس ندارد!!
لذت هم
تمام لذت های دنیا به ترس آغشته است..
و تمام ترس های دنیا به
لذت..


تو تموم لحظه هامی


از جاده خاکی به آغوشم بیا
و باور کن تمام دست انداز ها
نبض منند
زیر پای
تو
!